ایلیا خان گل مامان و بابا

من بعد ۹ سال اومدم نی نی وبلاگ چون دیگه با وجود فضای مجازی اینستا فکر نکنم کسی بیاد اینجا مطلب بذاره اما اومدم تا عکس جدید ایلیامو بذارم

                  ...

      ...

                               ...

          چقدر فرق کردی مامان جونی مثل ماه شدی عاشق اقوپاقو کردناتم عزیزکم اینم عکسای خوشگلت. راستی امروز تولد دایی جون مصطفی هم هست تولدش مبارک                 ...

پسرم هنوز شما نمی تونی خودت بشینی داریم باهات تمرین می  کنیم که بشینی خیلی بامزه شدی.         ...

صبح جمعه رفتیم پارک ملت با دایی سعید و مصطفی ورزش کردیم تو هم فقط ما رو نگاه می کردی.       ...

    نگاش کنین چیکار کرده خودشو!!!!!!!!!!!!!!!!! ...

امروز با همه روزهای عمرم فرق داشت روز عجیبی بود.  برای امروز برای آخرین بار وقت دکتر داشتم که واسه زایمان برام وقت بذاره از صبح حالم خوب نبود خیلی سنگین بودم ساعت ٧ با سعیده و سمیرا (خاله ها) رفتیم اونا رفتن بازار و من و وحید هم رفتیم دکتر مطب شلوغ بود در وقت انتظار یه خانمی از زایمان خودش برام تعریف می کرد و از خانم دکتر نایبی خیلی تعریف کرد کمی از استرسم کم شد با حرفاش بالاخره نوبت من شد بعد از سونوگرافی و معاینه دکتر با کمی دستپاچگی گفت که باید امشب بستری بشی چون وقتشه من خیلی هول شدم باورم نمی شد از مطب که اومدم بیرون رفتم پیش وحید و موضوع و بهش گفتم اون هم باورش نمی شد و از دکتر رفتیم دنبال خاله ها و رفتیم بیمارستان. وحید ب...